مترو!
امیر قدیانی؛ دکترای نانوالکترونیک و فعال صنعت ریلی و مترو
روزهای گذشته در حاشیه نشست هیات دولت، خبرنگاری مقابل شهردار تهران مدعی شد، اکثر پله برقی های مترو خراب است. آقای زاکانی هم در مقابل این ادعا از مدعی سند خواست. از حیث آمار، شاید خرابی پله برقی های مترو به ۳٪ هم نرسد. پس لطفاً بی انصاف نباشیم.
حال مترو آنگونه که برخی در رسانه هایشان وانمود می کنند، بد نیست. نه آنکه بد نباشد، بحرانی است، اما نه از منظر مخالفین بهانه جو، بلکه از منظر متخصصین دلسوز!
آری حال مترو خوب نیست، اصلاً هم خوب نیست. بحران در مترو ماحصل بیش از یک دهه سوء مدیریت است. برهه ای تاریک که باید بیش از پیش به آن نور تابیده شود تا حقیقت آن برای آقای زاکانی روشن شود. تا تصویر درستی از مشکل برای تصمیم گیران ترسیم نشود، محال است قادر باشند تصمیمی درست و منطقی در راستای حل بحران مترو اتخاذ کنند، بحرانی که می تواند فجایع عمیق برای کشور به همراه داشته باشد.
مشکلات مترو ریشه در سوء مدیریت دارد. ریشه سوء مدیریت را باید در فساد، عدم تخصص و ناکارآمدی جستجو کرد. تجمیع این عوامل باعث شده که امروز در این شرکت عریض و طویل که نه تنها از غرب تا شرق و از شمال تا جنوب پایتخت گسترانیده شده که حتی قلمرو گستردگی آن به دو استان بزرگ کشور می رسد شاهد بحران در مدیریت منابع انسانی، مدیریت مالی، مدیریت های مهندسی و عملیات باشیم.
اگر بخواهیم صرفاً گریزی کوتاه به معضلات پیش روی مترو داشته باشیم یقیناً باید به این موارد اشاره کنیم:
۱- فرسودگی ناوگان
مترو تهران در طول عمر بیش از دو دهه و اندی خود، قریب به ۱۷ ساعت در طول شبانه روز به شهروندان تهرانی و البرزی خدمات رسانی کرده است. بدیهی است که هر قطعه و وسیله ای با این حجم از استفاده، طول عمر زیادی نخواهد داشت و استهلاک محتمل ترین رویداد ممکن خواهد بود.
اگر برای استهلاک در این صنعت، با این حجم از استفاده (چه به لحاظ مسافر و چه به لحاظ میزان خدمات رسانی) چاره ای اندیشیده نشود، حوادثی قابل رخداد است که در آن از کشته، پشته درست خواهد شد.
چه سوء مدیریت ها که پیش از جلوس آقای زاکانی بر صندلی مدیریت شهری، در متروی تهران رخ نداده که انبارهای این شرکت از وجود قطعات یدکی خالی شود. اینک قطار مترو با ناوگانی فرسوده، ایمنی پایین، انبارهای خالی و تکنولوژی قدیمی که قدمت آن به حدود ۴۰ سال قبل می رسد در حرکت است تا روزی که فاجعه بیداد کند.
۲- مدیریت منابع انسانی
مترو از منظر منابع انسانی دچار یک بیماری حاد و مزمن است. به گواه تاریخ در یک دهه اخیر، خروجی مدیریت منابع انسانی این شرکت چیزی جز ناترازی نیروهای صف و ستاد نبوده است. به یقین، این شرکت بدون توسعه خطوط و احداث خطوط جدید، ظرف ۳ تا ۵ سال آینده با بحران جدی کمبود راهبر قطار روبرو خواهد شد. گرچه همین الان هم مدیریت این کمبود را احساس می کند و برای جبران کم کاری گذشتگان اقدام به استفاده بیش از حد مجاز از راهبران می کند و این عزیزان اقدام به اضافه کاری بین ۱۴۰ تا ۱۸۰ ساعت در ماه می کنند. تصمیمی که در چارچوب مدیریت مالی نمی گنجد و با تعیین سقف پرداختی سعی در کنترل چیزی دارد که عملاً ممکن نیست و این باعث رنجیدگی خاطر راهبران قطار هم می شود.
۳- فقدان برنامه ریزی
برنامه ریزی دقیق و علمی، حلقه مفقوده در مترو است. من یکبار در یک جلسه هم اندیشی که مدیریت وقت مترو برگزار کرد، عنوان داشتم: "در مترو چیزی به نام دانش وجود خارجی ندارد، هر آنچه که هست تجربه است، تازه آن هم تجاربی که به مرور رنگ و بوی خطر به خود می گیرد. ریسک را اینگونه باید تعریف کرد: احتمال وقوع ضربدر شدت حادثه. سابقاً وقوع خطرات ریلی بقدری پایین بود که احتمال وقوع آن را در حد صفر لحاظ می کردیم، بنابراین ریسک در مترو پایین و ایمنی را بالا می پنداشتیم. اما با بروز اتفاقاتی نظیر حادثه برخورد دو قطار در خط ۵ یا برخورد دو قطار در ایستگاه طرشت، وجدان بیدار نمی تواند احتمال وقوع حوادث را با صفر تقریب بزند، لذا با داده های جدید و با مفروضاتی چون استهلاک و خطای نیروی انسانی دیگر صفر پنداشتن ریسک امری خطرناک است."
برای حل معضلات و بحران های مترو، یک کمیته نقشه راه با حضور صاحب نظران، کارشناسان خبره و نخبگان که مصوبات آن ضمانت اجرایی داشته باشد امری حیاتی است.
حضور نخبگانی دلسوز و دغدغه مند(که بعضاً مدیران نالایق اجازه بروز استعدادهای آنان را نداده اند) نکته بسیار مهمی است که می تواند گره گشای ناکارآمدی در مدیریت مترو باشد.
نظرات