نقش شهروندان در حکمروایی مطلوب شهری
🖋سیدمحمدرحیم مرتضوی شهردار منطقه۹
شوراهای اسلامی شهر و شهرداریها به عنوان نهادهای مدنی را میتوان جزء سرمایه اجتماعی به شمار آورد. این دو نهاد در زمره سازوکارهایی هستند که در صورت تعامل درست و قانونمند میتوانند به تأمین حقوق مردم، ارائه بهینه خدمات و انسجام اجتماعی یاری رسانده و مدیریت شهری را برپایه پیشرفت و توسعهیِ عدالت-محور سوق دهد؛ نقش شهروندان نیز از این حیث قابل توجه است که شورای اسلامی شهر متشکل از نمایندگان منتخب مردم است که سبب میشود تا ساز و کاری غیرمتمرکز و مبتنی بر انتخاب مردم، اداره امور شهرها را برعهده بگیرد. لیکن علیرغم وجود ظرفیت های قانونی در حال حاضر شهرها با چالشهای فزاینده ناشی از رشدی فراتر از ظرفیتهای پاسخگو مواجه شدهاند که نمود آنها در اشباع زیرساختهای اجتماعی – کالبدی، گسترش اسکان غیررسمی، افزایش ناهنجاریهای اجتماعی، ازدیاد شکافهای درآمدی و فرهنگی، گسترش آلودگیهای زیست محیطی و در مجموع، کاهش کیفیت زندگی مشاهده میشود. از سوی دیگر هویتزدایی و اتخاذ الگوهای ناپایدار توسعه در اثر ضعف یا عدم بهرهگیری از انگارههای مشارکتی و سیستمهای مطلوب مدیریت شهری، مسائل ایجاد شده را دو چندان ساخته است. برای گرهگشایی مسائل پیش گفته، استفاده از الگوهای مدیریت خوب شهری (حکمروایی مطلوب شهری) و نیز توجه به مشارکت مردم در توسعه شهری ضروری است. حکمروایی ایده جدیدی است که جایگزین مفهوم حکومت شده که در آن نقش شهروندان بسیار حائز اهمیت بوده و با اجماع کل صاحبان منافع دخیل در شهر محقق می شود. مفهوم حکمروایی مطلوب شهری به مجموعه پیچیدهای از ارزشها، هنجارها، فرآیندها و سازمانهایی که در اداره شهر دخیلاند مربوط میشود که درآن تنها مسأله مدیریت کارآمد مطرح نیست، بلکه کیفیت مشارکت سیاسی شهری در ساختارهای تصمیمگیری نیز مهم است. هدف حکمروایی مطلوب شهری کارآیی اقتصادی، افزایش عدالت اجتماعی، سیاستهای پایدار شهری و نهایتاً ایجاد شرایط مطلوب زندگی برای تمامی شهروندان میباشد.
برای دستیابی به حکمروایی مطلوب شهری اولین گام توجه ویژه به موضوع شهروند مداری است که برای تحقق آن از یک سو نیازمند به آموزشهای جدید برای ایجاد و تثبیت حاکمیت قانون و حقوق شهروندی، وفاق گرایی، مشارکت، پاسخگویی و شفافیت، کارآیی و اثر بخشی هستیم و از سوی دیگر می بایست پاک حسابی، اجماع گرایی و پاسخگویی مدیریت شهری، وظیفه تلقی شده و کارایی و اثربخشی به عنوان مأموریتی جدی برای مدیران شهری تعریف شود.
بنابراین از آنجایی که تصمیمات مدیریت شهری بر زندگی شهروندان تأثیرگذار بوده و از سوی دیگر کنشهای شهروندان نیز متقابلاً بر ابعاد مختلف مدیریت شهری مانند انتخابات، رقابتها، خط و مشیها و توزیع منابع و خدمات تأثیر خواهد داشت، حکمروایی شهری خوب هنگامی میسر خواهد بود که مشارکت مردم در اداره امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... با استفاده از ظرفیت ها و ساز و کارهای پیش بینی شده به ویژه در سطح محلات و مباحث مربوط به ناحیه محوری بیشتر و سازمانیافتهتر باشد. در این خصوص می توان به پتانسیل های موجود در سرای محلات به عنوان مکانی برای تعامل، همفکری و مشارکت اجتماعی شهروندان و همچنین استفاده از نظرات معتمدین محل و اعمال آنها در مدیریت محله و شهر اشاره کرد. البته در این بین نباید از نقش مساجد و تأثیر به سزای آن در انتقال مشکلات، نقدها و پیشنهادات شهروندان به مسئولین غافل شد. بنابراین دخالت معقول و منطقی مردم در اموری که به سرنوشت خود آنها مربوط است، زمینه را برای مشارکت آنان در حکروایی شهری خوب آماده ساخته و در ادامه دولت محلی شهری (شهرداری و شورا) نیز می بایست توانایی همکاری و شراکت با شهروندان، بخش دولتی، بخش خصوصی و سازمانهای جامعه مدنی برای اداره امور محلی را داشته باشد. هر چه این تعامل بیشتر و منسجم تر باشد، اثر مثبت آن بر توسعه محلی و مدیریت مطلوب شهر بیشتر خواهد بود.
نظرات