حمایت از کودکان کار از طریق خانواده
لیلا ارشد- فعال حقوق زنان و کودکان
بحران اقتصادی که از سال 97 شروع شد، ضربه خیلی سنگینی هم به ما فعالان نهادهای مردمی که در حوزه کودکان و زنان فعالیت میکنیم، وارد کرد و هم به گروه هدف ما که در جامعه ایران روزگار میگذرانند. چون گروه هدف ما معمولا کسانی هستند که تخصص و مهارت خاصی ندارند و زندگیشان روزانه میگذرد. آنها اغلب زنانی هستند که در مشاغل خانگی مانند نگهداری سالمند و کودک فعالیت میکردند یا درآمدشان از کار کردن در سالنهای عروسی، رستوران، آرایشگاه و سالنهای ورزشی بهصورت روزمزد تامین میشد. آنها بهمرور شغلشان را از دست دادند و بدون هدف در جامعه رها شدند.
از سویی چون اغلب آنها بیمه نبودند، هیچ حقوقی در شرایط فعلی به آنها تعلق نگرفت و از خدمات درمانی و تامین اجتماعی بیبهره ماندند. در کنار این آسیبها، نیاز فرزندان این گروه نیز با تعطیلی مدارس و ماندن در خانه چند برابر شد، نیازهایی مانند خرید تبلت و گوشی و هزینههای اینترنت، اسباببازی و...
به این زنان، بیپناهان جنگزده مهاجری را اضافه کنید که همسرانشان را در جنگ از دست دادند و با چند فرزند وارد ایران شدند و مجبورند هزینههای گران سکونت در این کشور را بدون هیچ حمایتی تامین کنند.
خب این زنانی که از آنها نام بردم، وقتی تحت هیچ حمایتی قرار نمیگیرند و در هزینههای روزانه زندگی درماندهاند، مجبور میشوند که کودکانشان را برای کار به خیابان بفرستند، در واقع چارهای ندارند.
بارها ما پیشنهاد دادهایم که در شرایط فعلی این گروه هدف تا مدتی از خدمات درمانی و اجتماعی بهرهمند شوند تا بخشی از فشار از روی دوش آنها و فرزندانشان برداشته شود. منظورم گداپروری نیست، اینکه به آنها رقمهای ناچیزی کمک شود، نه، بلکه دقیقا باید مانند بسیاری از کشورهای دنیا که کارکنان مشاغل زیان دیده را تحت پوشش قرار دادند، در ایران هم این افراد تحت حمایت تامین اجتماعی برای مدت معینی قرار بگیرند و مستمری ویژهای به آنها داده شود.
وقتی کودکان این خانوادهها در این شرایط خانواده راهی خیابان میشوند، از نخستین حقوق خود مانند حق تحصیل، داشتن امنیت و احترام و... بیبهره میمانند. از طرفی نیازهای فیزیکی، روانی، عاطفی این افراد بهطور کل نادیده گرفته میشود. از نظر فیزیکی اغلب سوء تغذیه دارند، از نظر عاطفی با آنها برخورد فیزیکی صورت میگیرد و به آنها انواع و اقسام توهین میشود و حداقل کاری که شهروندان در برخورد با آنها دارند، طرد کردن است.
این کودکان امنیت ندارند و دائم در ترس بهسرمیبرند، ترس از آزار کلامی و جسمی و... خب توقع از او که دائم مقایسه شده، ترسیده، تحقیر شده، ناسزا شنیده، طرد شده و حقوقش زیر پا گذاشته شده، در آینده چیست؟ کودکانی که کوله بار سنگینی از خشم، نگرانی، اضطراب و ترس دارند و تازه وقتی وارد خانه میشوند باید با مشکلات جدیدی روبهرو شوند.
تنها راهحل ممکن، حمایتهای دقیق و حساب شده از خانواده این کودکان است، حمایتهایی که میتواند بخشی از فشار را از روی دوش این کودکان بردارد تا بتوانند در شرایطی عادی و منطقیتر رشد کنند.
نظرات