جداسازی فضای شهری سرزندگی را از شهر می گیرد
زهرا نژادبهرام عضو سابق شورای شهر تهران و فعال حقوق زنان در یادداشتی به موضوع ایجاد فضاهای اختصاصی شهری برای زنان پرداخت و نوشت: اینکه همه فضاها با رویکرد امنسازی برای زنان بخواهد اختصاصیسازی شود، سازوکار تعامل شهروندان و رنگ و روی سرزندگی شهری و روابط خانوادگی با چالش همراه میشود. لذا با پذیرش ضرورتها و الزامات میتوان بخش از فضاهای عمومی را اختصاصی کرد اما این نباید مبدل به یک رویه شود چرا که فضای شهر را نمیتوان جداسازی کرد. مفهوم اختصاصیسازی و جداسازی باید برای برنامهریزان و مدیران شهری به روشنی تبیین شود تا از مرزی که حیات شهر را با چالش روبهرو کند دوری جست.
شهرها آنقدر بزرگ و گسترده شدند که نیازهای افراد برای زندگی در آنها را دچار تنوع و پیچیدگی کردهاند. شهرهایی که در گذشته روستاهای بزرگ شده بودند اکنون به کلانشهر مبدل شدهاند و تصویری متفاوت از روابط و نیازها و سازهها را ایجاد کردهاند که هریک بنا به خواست و انتظارات شهروندان دچار تحول شده است.
اما این تنوع و پیچیدگیها نیازمند تفاوتها در طراحی و فضاسازی شهری است. وجود برخی مکانهای خاص برای شهروندان که بر حسب جنسیت آنان تعیین شده بخشی از این ساختار جدید است که در شهرها ایجاد شده است.
توسعه فضاهای عمومی شهری مطلوب از طریق در نظر گرفتن نیازها، امکانات واقعی و مشارکت مردمی در شهر نقش موثری در تحقق زیستپذیر ساختن آنها دارد. فضاهای شهری از گذشته به جهت سبک معماری دارای تصویری جنسیتی بودند، به این عبارت که فضاهای شهری در برابر تردد امن و ایمن و آزاد زنان با محدودیت همراه شده و نوعی جداافتادگی را میان حضور زنان در شهر به دور از نگرانی و دغدغه ایجاد کرده است.
این مهم موجب شده که زنان نسبت به فضاهای شهری با نوعی احتیاط همراه با مراقبت روبهرو شوند و امکان استفاده از همه فضاها برای آنها مقدور نبوده است و مشارکت در شهر محدود شده و به نوعی محدودیت در فعالیتهای شهری و اجتماعی برای آنان ایجاد شده است.
در حدود یک دهه است که تهران تلاشی برای تقویت مشارکت زنان در شهر انجام داده و با ایجاد فضاهایی زنانه به نوعی سعی در کاهش محدودیت در بهرهگیری از فضاهای شهری را فراهم ساخته است. فضاهایی مانند واگنها، اتوبوسها، پارکهای زنان و مجتمعهای رفاهی مختص زنان با هدف ایجاد فضاهای زنانه با تاکید بر حفظ امنیت آنان.
اختصاصیسازی فضا در شهرها در برخی موارد با مقاومت و در بعضی مکانها با استقبال روبهرو میشود. اما آیا میتوان همه فضاهای عمومی را اختصاصیسازی کرد یا آنکه اصولا این امکان وجود دارد یا به صلاح شهر و شهروندان است؟
این سوالی است که همواره وقتی فضایی اختصاصی میشود در ذهن شهروندان به وجود میآید! اما نیاز زندگی در شهر الزاماتی دارد که در برخی موارد نیازمند اختصاصیسازی برخی فضاهای عمومی است، مثلا اتاقهای مادر و کودک که بخشی از فضای عمومی است که برای مادران شیرده و نوزادان در ایستگاههای مترو یا برخی دیگر از فضاها از جمله هتلها یا رستورانها و حتی سینماها ضروری است یا اختصاص برخی کابینهای مترو یا اتوبوسهایی برای زنان به منظور ایجاد شرایط امن برای تردد آنها یا ایجاد برخی بوستانهای اختصاصی برای زنان تا بتوانند به راحتی و امن در کنار فرزندان و دوستان از فضای سبز استفاده کنند اما اینکه همه فضاها با رویکرد امنسازی برای زنان بخواهد اختصاصیسازی شود، سازوکار تعامل شهروندان و رنگ و روی سرزندگی شهری و روابط خانوادگی با چالش همراه میشود.
لذا با پذیرش ضرورتها و الزامات میتوان بخش از فضاهای عمومی را اختصاصی کرد اما این نباید مبدل به یک رویه شود چرا که فضای شهر را نمیتوان جداسازی کرد. مفهوم اختصاصیسازی و جداسازی باید برای برنامهریزان و مدیران شهری به روشنی تبیین شود تا از مرزی که حیات شهر را با چالش روبهرو کند دوری جست. به نظر برخی کارشناسان از جمله باندز (bandez) از زمان پیدایش شهرها، فضاهای شهری ماهیتی جنسیتشده داشتند و در برابر حضور مداوم زنان و تحرک آنان مقاومت داشتهاند و نوعی محدودیت ایجاد میکردند. به نظر او پدرسالاری با شکلگیری شهرها تقویت شده چون فضای جنسیتی نوعی نابرابری در قدرت زنان و مردان را در جامعه بیشتر میکند. از نظر او محدودیت تحرک زنان در شهر در استفاده آنها در فضا نوعی محدودیت در اعمال قدرت را نیز همراه میکند و کفه ترازو قدرت را به سمت مردانه شدن تشدید میکند. (باندز، 2004؛ به نقل از اباذری و همکاران، 1387: 87.)
اما باید توجه داشت که این جنسیتی شدن به دو صورت و در حقیقت در دو بازه زمانی صورت پذیرفته است. در دوره اول، فضای عمومی شهرها مردانه تعبیر شده و زنان به حوزه خصوصی (خانواده) رانده شدهاند. اما در دوره جدید و تحتتاثیر جنسیت زنان، فضاهای عمومی شهری به فضاهایی زنانه و مردانه تقسیم شده و زنان بهرغم حضور در شهر با محدودیت مواجه هستند. این جداسازی بر دو رویکرد استوار است: نخست جداسازی برحسب نیاز مبتنی بر جنس مثل دستشوییها و حمامها و... و جدایی مبتنی بر متن که ناشی از عوامل فرهنگی است مثلا برخی خیابانها که نوع خاصی از کالا را عرضه میکنند مثلا خیابان ملت در تهران که لوازم یدکی ماشین عرضه میکند. اما آنچه مهم است جداسازی ناشی از متن جامعه است که مبتنی بر فرهنگ و نیازمند باز تعریف است چون این مهم در بلندمدت رویکرد کاهش حضور زنان در شهر و محدودیت فضایی را برای تردد زنان در شهر فراهم میکند. از اینرو ضروری است رویکرد دیگری نیز برای تسری امنیت و تردد زنان در شهر مورد توجه قرار گیرد و آن آموزش و ترویج و باورپذیری شهر متعلق به همه فارغ از جنسیت!
برومند و رضایی (1395) در پژوهشی که درباره ارزیابی عملکرد بوستانهای زنان انجام دادهاند احداث و توسعه بوستانهای زنان را به سبب ایجاد بستری مناسب برای گذران اوقات فراغت و محیط سرزنده و فعال در افزایش حضور انتخابی زنان در فضاهای شهری و برقراری تعاملات اجتماعی آنان موثر دانستهاند. بر این اساس، آنها ایجاد این بوستانها را موجب افزایش سهم زنان از فضاهای شهری و راهکاری عملی برای دستیابی به عدالت جنسیتی در کشورهای اسلامی تعریف کردهاند. این در حالی است که تأمین امنیت و ایجاد احساس ایمنی در زنان فارغ از شرایط فضایی، محصول عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دیگری نیز هست که کمتوجهی به آنها موجب تقویت رویکرد موجود بر اختصاصیسازی فضا میشود که در نهایت بازتولید جریان محدودیت تردد زنان در فضاهای شهری است. ازاینرو بازخوانی مجدد عرصهها با رویکرد فرهنگسازی و باورپذیری نقش زنان و حق زنان از فضاهای شهری امری جدی است که شهرسازان و مدیریت شهری موظف به توجه به آن هستند. شاید آسانترین راه جداسازی باشد اما درستترین راه، آموزش و فرهنگسازی و امنسازی شهری بر اساس باز تعریف مبلمان شهری، نورپردازی مناسب و... در جهت کاهش ظرفیتهای ناامن برای تردد زنان در شهر است.
نظرات